شعر کامل " تا تو شدی کشته و ما " یابا عبد الله الحسین
تا تو شدی کشته ما بی سر و سامان شدیم
یکسره سرگشته ی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما رفت به باد فنا
به لجه ی غم اسیر دچار طوفان شدیم
از فلک عزّ و جاه به روی خاک سیاه
به چاه غم سرنگون چو ماه کنعان شدیم
زکعبه ی کوی تو به حسرت روی تو
به حلقه ی فرقه ای زبت پرستان شدیم
ای سر تو بر سنان شمع ره کاروان
به مهر روی تو ما شهره ی دوران شدیم
زجور خونخوارگان تو سر بلندی و ما
زدست نظّارگان سر به گریبان شدیم
پرده گیان تو را حجاب عزّت درید
تا که تماشاگه پرده نشینان شدیم
گاه به زندان غم حلقه ی ماتم زده
به کنج ویرانه گاه چو گنج شایان شدیم
چو ساربان عزا نواخت بانگ رحیل
سر تو شد روی نی گمشدگان را دلیل
********
جلوه ی روی تو بود طور مناجات ما
کعبه ی کو ی تو بود قبله ی حاجات ما
شربت دیدار تو آب حیات همه
صحبت این ناکسان مرگ مفاجات ما
خرمن عمر عزیز رفت به باد ستیز
زآتش بیداد سوخت حاصل اوقات ما
از تو نگشتیم جدا در همه جا وز قضا
تا به قیامت فتاد دید و ملاقات ما
بی تو اگر می روم چاره ندارم ولی
این همه دوری نبود شرط مکافات ما
وعده ی ما و تو در بزم یزید پلید
تا کنی از طشت زر جلوه به میقات ما
راه درازی به پیش همسفران کینه کش
همتی از پیش بیش بهر مهمٌات ما
شمع صفت می روم سوخته و اشک ریز
ای سر نورانی ات شاهد حالات ما
بی تو نشاید که ما بار به منزل بریم
یا که به سختی مگر بار غم دل بریم
مدرسه ابا جعفرالباقر علیه السلام