سیزدهم آبان روز تبری از مستکبران
بسیج مدرسه ابا جعفر الباقر(علیه السلام):مقام معظم رهبری (حفظه الله): سیزده آبان روز استوارى ملت ایران در مقابل ترفند استکبار است.
روز 13 آبان، یادآور حوادث مهمی است که در شکل گیری انقلاب اسلامی و بیرون راندن مظهر استکبار یعنی آمریکا از ایران نقش اساسی داشتند. در روز 13 آبان 1343، مأموران رژیم شاه، حضرت امام خمینی(ره) را در قم دستگیر و به دستور آمریکا، به ترکیه تبعید کردند. در روز 13 آبان 1357، دانش آموزان تهرانی در اعتراض به دخالت های آمریکا در ایران، راه پیمایی کردند، ولی دژخیمان رژیم شاه، به آنان حمله کرد و آنان را به خاک و خون کشید. در روز 13 آبان 1358، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، لانه ی جاسوسی آمریکا را در تهران تسخیر کردند و جاسوسان آمریکایی را به گروگان گرفتند. بدین ترتیب، مبارزه ی ضد آمریکایی مردم ایران، ابعاد جدیدتری پیدا کرد. بنابراین، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، این روز را به روز «ملّی مبارزه با استکبار» نام گذاری کردند.
متن بیانات امام خمینی رحمه الله در مورد سیزدهم آبان
بسم الله الرحمن الرحیم
از مشکلاتی که ما مواجه هستیم، همین استفاده توطئه گرها از احساسات جوان هاست، این توطئه گرها که دیدند شکست خورده اند و نمی توانند با ملت ما به مبارزه برخیزند، برای اینکه ملت ما یکپارچه در مقابل آن قدرت های بزرگ ایستاده و پیش برد، حالا درصدد این برآمدند که از این احساسات پاک جوان های ما استفاده هائی به نفع خودشان بکنند و جوان های ما غافل از این هستند. از جمله استفاده هائی که اینها می خواهند بکنند این است که: این تحولی که حاصل شد، این انقلابی که شد، این هم چیزی نشد. این را در سطح کشور با تبلیغاتی که آنها دارند، دارند منتشر می کنند و مقصد آنها این است که جوان های ما را از آن راهی که رفتند مأیوس کنند. جوان های ما هم مع الاسف با تمام احساسات پاکی که دارند (که امید ما به آنهاست) نمی نشینند حساب بکنند که روی حساب با آنها صحبت بکنند. اینها می گویند که انقلاب شد و هیچ نشد، خوب جوابشان را شما جوان ها می گوئید که آن اصولی که اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببینیم آن شده است یا نشده است. آن اصول را ما باید یک قدم، چند قدم برگردیم جلو. آن روزی که ملت ما در خیابان ها ریختند، از بانوان محترمه و جوان های محترم، ببینیم اینها چه می خواستند، اینکه خواستند شده است یا نشده است؟ آنهائی که می خواستند، آنکه از سرتاسر کشور فریادش در خیابان و در کوچه ها و در مدارس و در همه جا بلند بود این بود که (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) این سه تا کلمه سر زبان همه بود. آن روز هیچ فکر دیگر نداشتند جز اینکه این رژیم را ساقطش کنند و تبدیلش کنند به یک رژیم دیگری و آزادی به دست بیاورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئیم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بیاورند که ممالک دیگر آقائی اینجا نکنند و نیایند و ما را اسیر خودشان بکنند. اصول مسائلی را که ابتدائی، یعنی مسائل ابتدائی ملت ما بود این سه تا بود. اینها که می گویند انقلاب شد و هیچی نشد، می گویند این اصولی که اصول خواست دست اول ملت بود، این نشده است؟ یعنی الان باز رژیم سلطنتی است؟ یعنی الان باز اختناق است؟ یعنی الان باز مشاورهای این دولت های بزرگ در اینجا مشغول کار هستند و مشغول فعالیت هستند و دولت ما یا ملت ما تحت سلطه آن هاست؟ خوب، اگر اینها را به شما بگویند، جوابش را شما خودتان می دهید که نه اینها الان حاصل است این آزادی است که شما و ما را در اینجا جمع کرده است. شما پنج سال پیش از این امکان برای تان داشت که در یک همچو جلسه ای بنشینید صحبت بکنید؟ این آزادی است که شما در بیرون، در هر جا صحبت می کنید، انتقاد می کنید، از رژیم سابق انتفاد می کنید، از دولت لاحق انتقاد می کنید، اینها همه آزادی است، هیچ کس هم نمی آید به شما بگوید که نه انتقاد نکنید. پس آزادی الان حاصل است برای ما. یکی از آن چیزهائی که ملت ما فریاد می کرد برایش، به دست آورده.
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند
استقلال هم اگر چنانچه آنها می گویند که الان آمریکا در اینجا دارد حکومت می کند، شما می بینید که الان مرکز فساد امریکا را جوان ها رفته اند گرفته اند و آمریکائی هائی هم که در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوان ها مطمئن باشند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی، مگر آمریکا می تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد، تمام دنیا توجهشان الان به اینجاست. مگر امریکا می تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می کند دخالت نظامی بکند. نترسید، نترسانید. هم این تعبیری که جوان های ما از روی باز احساسات جوانی کردند که اگر چنانچه آمریکا بخواهد دخالت نظامی بکند ما چه خواهیم کرد، اصلاً این اگرش را هم نباید بگویند. آمریکا عاجز از این است که دخالت نظامی در اینجا بکند اینها یک مسائلی در پیش شان است، یک مطالبی در پیش شان است که روی آن مطالب گرفتاری هائی دارند، نمی توانند این کارها را بکنند. اگر آنها می توانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را نگه می داشتند. با تمام قدرتشان، قدرت های تبلیغی چیز کردند که نگهش دارند و ملت ما اعتنا نکرد به آن و نه تنها او، همه قدرت ها پشت سر هم ایستاده بودند که نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند برای اینکه ملت یک چیزی را که خواست نمی شود مقابل ملت بایستد کسی و چه بکند، هیچ ابداً. این مطلب را اصلاً جوان های ما پیش نیاوردند این مطلب را که دخالت نظامی. آنها همیشه دخالت هایشان دخالت های شیطنتی است، توطئه است. آنها اگر بخواهند یک کاری هم بکنند، وادار می کنند جوان های ما را که آنها تظاهر بکنند و در تظاهر عمال آنها بیایند درگیری بکنند با اینها و یک غائله راه بیندازند که ما نتوانیم یک محیط آزاد پیدا بکنیم، یک محیط آرام پیدا بکنیم و مسائلی را که می خواهیم طرح بکنیم و می خواهیم ایجاد بکنیم، بتوانیم آنها از این راه شیطنت ها پیش می آیند. آنها شیطان هایشان را پیش همین جوان های صاف دل عزیز می فرستند تبلیغات می کنند، می نویسند به دیوار چه می کنند، عده، عده، یک وقت می بینید که یک عده جوان را راه انداختند توی خیابان ها به یک تظاهراتی، تظاهرات بحق لکن آنها از همین تظاهرات بحق می خواهند استفاده ناحق بکنند.
همین قضیه ای که الان قضیه روز است در دنیا، قضیه قبضه سفارت آمریکا یعنی نه سفارت، محل توطئه آمریکا که جوان ها کشف کردند خیلی از چیزهایش را در همین قضیه دیشب به ما اطلاع دادند که زمزمه است در تبریز و در تهران و در بعضی جاهای دیگر که یک تظاهراتی بکنند برای پشتیبانی از آقای مهندس بازرگان خوب همین قضیه را آنها خواستند (حالا نمی دانم موفق بشوند یا نه) خواستند که یک همچو چیزی درست بکنند بعد کم کم این را بکشانند به یک جائی که مثلاً سفارت عراق هست بریزند بشکنند، سفارت - فرض کنید که - افغانستان هست بریزند بشکنند که مملکت ایران را مواجه کنند با همه ممالک. آن شیاطین یک همچو نقشه هائی دارند. جوان های ما باید بیدار بشوند که تحت تأثیر اینها واقع نشوند، اینها که می گویند تظاهر بکنید. مگر آقای بازرگان با شورای انقلاب مخالفتی دارند؟ اینها همه، همه یک باب است منتها آقای بازرگان یک قدری خسته شده بودند، یک قدری - عرض کنم - عذرهائی داشتند و گفتند که حالا من کنار باشم، لکن نه این است که حالا ایشان که کنار هست دیگر آقای بازرگان دخالتی در امور ندارد، ایشان یکی از آن اشخاصی است که مورد احترام همه است خیال نکنند که یک بی احترامی به ایشان شده است، نخیر مورد احترام است. و برای خاطر یک امری که ملت هم قبول دارند، نیفتند توی خیابان ها راه بیندازند یک چیزی که آنها که می خواهند یک بازی درست کنند یک وقتی یکی را بزنند بکشند. یک دو تا شعار از، (شما اگر یادتان باشد من نبودم در اینجا لکن برای من نقل می کردند) این دستجاتی که در قم آنوقت بر ضد رژیم سابق شعار می دادند، اینها شعار آرام می دادند، یکدفعه می دیدند که از اینجا یک کسی یک چیزی انداخت یک شیشه ای را شکست، یک بانکی را شکست، یک جائی را خراب کرد، گاهی یک آدمی را کشت می ریختند به جان هم، یک کشتاری پیدا می شد زیاد. آنها روی حساب، همیشه روی نقشه حساب می کنند و اینطور کارها را می کنند. قضیه دخالت نظامی ابداً مطرح نیست، دخالت های توطئه گری اینطوری یعنی از قوای خود ما استفاده می کنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمی کنند، در این ممالک از قوای خود ما استفاده می کنند خوب شما کردستان را ببینید که اینها از چه استفاده می کنند، یک نفر سرباز آمریکائی نمی آید آنجا یک کاری بکند، آنها با شیطنت استفاده می کنند از خود این افرادی که یا وابسته هستند به آنها یا اعوجاج دارند، آنوقت این دست دومی ها که اعوجاج دارند، از ساده دلی بعضی از کردها استفاده می کنند، با آنها یک - چیز - صحبت می کنند منتشر می کنند که بنا دارند که تمام کردستان را بکوبند. این ارتش ایران که رفته آنجا برای اینکه جلوگیری کند از اینکه آنها دارند می کشند و سر می برند و اذیت می کنند، فوراً آنها دنبالش بر می دارند می نویسند که ما می خواهیم، یعنی دولت ایران می خواهد که کردها را بکوبد. آن رفته که کردها را حفظ بکند اینها می گویند رفته کردها را بکوبد.
باید جوانهای ما گول تبلیغات فدائیان خلق را نخورند
این اشخاصی که هی فدائی خلق خودشان را معرفی می کنند، من که در این چیزهائی که برای پشتیبانی از این جوان ها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها آمریکائی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند خودشان یا خیر ملی هستند، آدمی که ملی است با آمریکا خوب دشمن است همانطوری که همه ملت ما دشمن است، همانطوری که همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمریکا می داند، برای اینکه دشمن شماره اول ما را برده است آمریکا نگه داشته است. آنوقت هم که آن بود، دشمن شماره یک ما آنها بودند اینها اذناب آنها بودند، اینها کسانی بودند که ماموریت داشتند برای وطنشان، یعنی مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند که یک قدم جلو برود. مائی که و شمائی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را آمریکا می داند و حالا هم که جوان ها رفتند آنجا را گرفتند دیدند که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این فدائیان خلق یک پشتیبانی از اینها شده باشد. از سایر گروه ها به گوشم خورد، حالا شاید بوده الان من نشنیده باشم و لکن شاید شماها شنیده باشید، به گوش من نخورد. اگر اینها یک چیزی بر خلاف دولت بود یا بر خلاف اسلام بود یک قضیه ای واقع شده بود، اینها حالا می دیدید که چقدر به آن دامن می زدند. یکی از نقشه ها همین است که همین ها (همین الان در این منزل من موجود است، یعنی تقریباً می آورند برای من اینها را از طریق هائی) همین هائی که با امضاء چریک های فدائی خلق است، همین ها دارند هی یک دروغ هائی را منتشر می کنند که نگذارند این نهضت به چیزش برسد. منتشر می کنند که خوب در کردستان هیچ کاری نشد، هیچی، هیچی. شما الان خواندید اینقدر کارها در عین حالی که آنها نمی گذارند بشود، در عین حالی که اگر بخواهد یک کارهائی اساسی تر بشود، محیط آرام لازم است. می شود با اینکه در یک شهری جنگ باشد بعد یک دسته ای بروند آسفالت کنند؟ خوب، نمی شود این. الان شما اینقدر کارها را خواندید که در کردستان شده است و کردید شماها، جوان ها (خدا حفظتان کند) اینها معذلک بدون اینکه یک حیائی داشته باشند می گویند هیچ کاری نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضیه ای بود که بوده. در یکی از نوشته هایشان نوشته اند که حبس های سیاسی در زمان محمدرضا بوده است لکن حالا همانطور است یا بیشتر، حبسی سیاسی. اینها فکر این را نکردند که آخر حبسی سیاسی که الان شما اسمش را می گذارید، حبس های سیاسی بوده است که در زمان محمدرضا خان آن کارها را می کرده است؟ دزدها را شما حبسی سیاسی حساب می کنید؟ آنهائی که بر ضد این مملکت و بر ضد این ملت قیام کرده بودند و آن همه خیانت کرده بودند، آنها را جزء رجال سیاسی شما حساب می کنید؟ نصیری جزء رجال سیاسی است؟ هویدا جزء رجال سیاسی است یا جزء دزدها هستند اینها؟ شما چرا رجال سیاسی را بدنام می کنید به اینکه اینها را اسمشان را رجال سیاسی می گذارید؟ ساواکی ها جزء رجال سیاسی هستند؟ آنی که الان در حبس فعلی دادگاه های ما هست همین ساواکی ها هستند و همین خیانتکارها و همین اشخاصی که یا کشته اند یا امر به کشتن کرده اند و یا زجر کرده اند جوان های ما را، آنطور کارها را با همه طبقات کردند. زمان رضا، محمدرضا کی حبس بود؟ چه طبقه ای حبس بودند؟ علما، دانشگاهی ها، رجال ملی، اینها حبس بودند. حالا کی حبس است؟ ساواکی ها. خوب، شما اگر ساواکی نیستید، چطور اینها را رجال سیاسی می دانید؟ شما چطور ساواکی ها را جزء رجال سیاسی حساب می کنید؟ اگر شماها پیوندی با رژیم سابق ندارید، اگر شما جزء اجزاء ساواک نیستید، اگر شما فعالیت برای ساواکی ها نمی کنید، چطور
ساواکی ها که الان در حبسند در مقاله تان می نویسید که رجال سیاسی، حالا بیشتر از آنجا از زمان چیز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سیاسی می آورید؟ معلوم شد سیاست شما غیر آن سیاستی است که در نظر ملت ماست و مردم اصیل ماست.
اگر شما با آنها پیوند ندارید، چطور می گوئید که آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سیاسی بودند که اینها محبوس بودند. آنوقت وقتی که ما حبس داشتیم، حبسی داشتیم مثل مرحوم طالقانی مثل آقای منتظری، مثل آقای لاهوتی، از اهل علم کثیری از اینها در حبس بودند و زجر کشیدند. یکی از ملاهای محترم ما را پایش را در آنجا اره کرده بودند از قراری که برای ما گفتند از رجال سیاسی طبقه غیر ملاها هم خوب، اشخاصی محترمی بودند که سال های طولانی در حبس بودند و سال های طولانی در زیر شکنجه و زجر بودند برای اینکه مخالف بودند با آن رژیم. آنوقت اینها حبس بودند، حالا ساواکی ها حبس هستند. این آقایانی که اسم خودشان را چیز خلق، فدائی خلق گذاشتند می گویند فرقی نکرده، خیال می کنند حبس (خیال نمی کنند، می خواهند اغفال کنند، خیال نمی کنند) که نخیر، حبس میزان است، چه دزد را حبس بکنند و چه یک شخص امین را، فرقی ندارد، فرقی ندارد که دزدها را حبس بکنند یا اشخاصی امین را حبس بکنند، فرقی ندارد که چپاولگرها و آدمکش ها را حبس بکنند یا اشخاصی که می خواهند جلوگیری از چپاولگری بکنند حبس بکنند. اینها منطقشان این است، باید در مقابلشان جوان های ما گول نخورند از این تبلیغات فاسد. آمریکا اینطوری تبلیغ می کند، آمریکا نظامی می آورد اینجا، آمریکا نویسنده می آورد اینجا، امریکا گوینده می آورد اینجا، آمریکا عمال خودش که سال های طولانی آنها را تربیت کرده است می فرستد اینجا که اوضاع ما را بهم بزنند. آمریکا کردستان را آنطوری به هم می زند، تهران را آنطور مغشوش می کند و گاهی فرض کنید که دانشگاه ها را به هم می زند و گاهی تو خیابان ها می ریزند و چه می کنند. و این اینطور کار می کند. امروز که جوان های ما این لانه فساد را گرفتند و در مقابل اینکه آنها بدترین خلق خدا را و بدترین جانی های ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذیرائی از او می کنند و می خواهند معالجه اش بکنند و با این بهانه های خلاف انسانی، امروز هم الان توطئه هست برای اینکه از حسن نیت جوان های ما، از صفای سریره جوان های ما استفاده سوء بکنند فرض کنید بیخ گوش آنها بخوانند که خوب انگلیس هم مثل آمریکا چه فرقی می کند، بریزند آنجا را خراب کنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقی می کند، بریزند آنجا را هم بگیرند، فرانسه هم مثل آنجا، که ما را معرفی می کنند که نه تنها قضیه روی موازین نیست قضیه روی هرج و مرج است. اینها می خواهند ما را معرفی کنند که ما مملکتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند، تا به دنیا بفهمانند به اینکه یک مملکتی است که محتاج به قیم است، قیمش هم کی است؟ آقای کارتر. خودش محتاج به قیم است که اینقدر آدمکشی نکند. اینها جنون سیاسی دارند، اینها جنون دارند که اینقدر مردم را به کشتن می دهند و اینقدر فساد می کنند، اینها مجنونند، اینها باید بروند در تیمارستان ها معالجه بشوند، مغزهای اینها باید معالجه بشود. اینها می خواهند معرفی کنند ملت ما را که یک ملت هرج و مرج طلب و یک ملتی هستند که وحشی و چه.
(یکی از الان یادم نیست که کی بود که) نقل کردند از او که ما ایستاده بودیم در یکی از جاهائی که تظاهرات اینها، ایرانی ها بود آنوقت که زمان محمدرضا بود، یک آمریکائی هم پیش من ایستاده بود گفت ببین این وحشی ها را، گفته بود، من به او گفتم اینها وحشی اند که دارند حق خودشان را می گیرند؟ اینها می خواهند ما را اینطوری. ما آنوقت هم که یک کلمه حقی می گوئیم اینها ما را به وحشیگری منتسب می کنند. جوان های ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند که هر کسی هر چه می گوید باور نکنند. یکی از چیزهای بزرگی که اینها دارند این است که سمپاشی کنند به طوری که ما را از این انقلاب مأیوس کنند. این یکی از کارهای بزرگ اینهاست که می خواهند بکنند که از این انقلاب ملت ما مأیوس بشوند و بگویند خوب کاری انجام نگرفته. اگر کارهای دست اول است، که عرض کردم همه اش انجام گرفته است کارهای دست دوم هم چیزی است که مشغول انجامش هستند. همین در دولت آقای بازرگان چقدر کارها انجام گرفته، چقدر خانه سازی شده و بی انصاف ها می گویند یک خانه ساخته نشده. در این جهاد سازندگی چقدر خدمت کرد این ملت به این ملت خودش و به این اشخاصی که مشغول کشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمت ها شمردید که رفتید همه جا هر چه نابسامانی بوده درستش کردید، اینها باز می گویند هیچی نشده. از آنطرف خودشان فعالیت می کنند که چیزی نشود، این اشخاصی که خودشان را معرفی می کنند که ما فدائی خلق هستیم، با یک کبریت آتش می زنند حاصل عمر چندین نفر کشاورز را که این خرمن را تهیه کرده است، این فدائی خلق یک کبریت می زند این را آتشش می زند، این فدائی خلق یک تفنگ می زند، آن لوله نفت را سوراخ می کند که حاصل زحمت این ملت از بین برود. آمریکا اگر کار می کند اینطوری کار می کند. آمریکا نظامی اینجا نمی فرستد آمریکا بدتر از نظامی اینجا می فرستد. اینها بدتر از نظامی هستند، انسان با نظامی حال خودش را می داند، نظامی می آید جلو ما هم می رویم جلو، نظامی آمریکا اگر بیاید اینجا ما هم می رویم جلو، من هم می روم جلو، همه شما می روید جلو نظامی نمی فرستد او، خاطر جمع باشید. از آمریکا هیچ نترسید از این توطئه هایش بترسید، اینها را هم باید خنثی کنید. این هم خود شما جوان ها باید در دانشگاه هستید اگر آمدند توی دانشگاه خواستند اخلال بکنند جلوشان را بگیرید، در کارخانه ها هستید اگر آمدند آنجا جلویشان را بگیرید، در جهاد سازندگی هستید اگر آمدند آنجا خواستند اخلال کنند جلوشان را بگیرید، هر جا هستید جلوشان را بگیرید، نگذارید اینها رشد پیدا بکنند. اینها الان نوکر شماره یک آن کسی است که ما دشمن شماره یک حساب می کنیم.
باید با همت ملت یک انتخابات صحیحی بشود
انشاءالله خداوند همه شما را تأیید کند و موفق باشید و این معانی که شما فرمودید، باز از ریشه همان است که عرض کردم. شما توقع این را نداشته باشید که یک مملکتی که همه چیزش را آشفته کردند و فرار کردند، همه چیزش را، اقتصادش را از بین بردند، اینقدر قرض به عهده این ملت گذاشتند و فرار کردند، همه چیز ما را اینها به هم زدند و فرار کردند، توقع این را نداشته باشید که حالا انقلاب که شد فوراً همه چیز سر جایش بیاید، اینها وقت لازم دارد، باید یک دولت مستقری با همت شماها، با همت ملت، یک انتخابات صحیحی بشود با همت ملت، ملت می شناسند افراد صالح را، لازم نیست که حالا یک چند سال هم ما درسشان بدهیم، نخیر خودشان می فهمند، این ملت چیز می فهمد، می فهمد کی آدم صالح است کی آدم ناصالح، البته گاهی هم یک کسی خودش را جا می زند اما این گاهی است. هر کسی در هر شهری که هست طول این بیست، سی سالی که همراه با این مردم بوده می داند که اینها کدام یکی شان از ریشه های آنهاست کدام یکی شان نیستند، می فهمند کی بوده است که در آنجا خوش رقصی کرده و کی بوده است که نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت کند، می شناسند. مردم آنی را باید انتخاب بکنند که می شناسند که به این ملت خدمتگزار است و دلش برای این طبقه ضعیف می سوزد. ما نمی خواهیم یک مجلس اعیان درست کنیم. مجلس سنا را، مجلس اعیان به آن می گویند، ما می خواهیم اعیان را از بین ببریم، آدمشان کنیم آنها را، آن اعیانی که در مجلس سنا نشستند و آنقدر خیانت به مملکت ما کردند آن مجلس را ما اصلاً بستیم درش را. مجلس شیوخ و مجلس اعیان و مجلس سنا، اینها یک دسته مفتخواری بودند، پیر مردهای آخر عمرشان بعد از همه خیانت ها، پیر مردهائی بودند که آنجا می رفتند جمع می شدند و عرض می کنم شاید رفیقش هم که نشسته بود راجع به اینکه دوایش چه است یا غذایش چه است صحبت می کرد و پول این ملت را می خورد. این را درش را بستند، تمام شد دیگر، ما مجلس سنا نداریم، مجلس شورا داریم، مجلس شورا هم نمی خواهیم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا می خواهیم از آدم ها، آدم هائی که متوجه اند به اینکه به این ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهی و لااقل در این مواردی، در این مدتی که دیده اید خودتان، این آدم هائی که می بینند اینطور بر این ملت گذشته است اشخاص را هم می شناسند در شهرهای خودشان، در روستاهای خودشان می شناسند اینها را و دیدند اینها در طول این مدت چه کرده اند، آنها که مخفی آنوقت کار کردند علناً مردم را اذیت می کردند، آن اشخاصی را باید کنار بگذارند و یک اشخاصی که امین هستند، اشخاصی که معروف است پیش شان به امانت، به دیانت، به خدمت به مردم، آنها را تعیین می کنند باید هم تعیین بکنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسی مان به رأی گذاشته شود، تقریباً نزدیک به تمام شدنش است به رأی گذاشته می شود بعد از اینکه ما ملاحظه اش کردیم و تصدیقش کردیم به رأی گذاشته می شود.
ولایت فقیه این قانون مترقی اسلام، خاری است در چشم دشمنان
ملت ما اگر بخواهند سردی بکنند، یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که راجع به این قانون اساسی مردم را سرد کنند. از آنها بپرسید خوب این قانون اساسی که شما می گوئید که قانون است ارتجاعی، کدام یکی از این موادش ارتجاعی است؟ اولی که دست رویش گذارند، دست می گذارند روی ولایت فقیه اول دست آنجا گذارند برای اینکه این یک طرح اسلامی است و آنها از اسلام می ترسند. آنها اسلام را ارتجاع می دانند، آنها جرات نمی کنند به کلمه اسلام بگویند ارتجاعی است، می گویند که اینها می خواهند مارا به 1400 سال پیش برگردانند. این همان تعبیر دیگر است منتها کلمه اسلام را نمی گویند. آنقدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است که در سایر این موادی که شما ملاحظه می کنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد یک نفر آدمی که همه جهات اخلاقیش و دیانتی اش و ملی بودنش و علم و عملش ثابت است پیش ملت و خود ملت این را تعیین می کنند، این نظارت می کند بر اینکه مبادا خیانت بشود. همان رئیس جمهوری که ملت خودشان تعیین می کنند و انشاءالله دیگر از این به بعد امین تعیین می کنند، لکن معذلک برای محکم کاری یک فقیهی که عمرش را صرف در اسلام کرده است و عمرش را برای اسلام خدمت کرده گذارند ببینند این چه می کند، مبادا یک وقت خلاف بکند. رئیس جمهور آتیه ما خلاف نمی کند لکن محکم کاری شده که نگذارند این خلاف بکند. روسای ارتش ما و ژاندارمری ما و این رؤسای درجه اول، دیگر از این به بعد اشخاصی نیستند که خیانت بکنند لکن محکم کاری شده است که همین فقیه را ناظر قرار بدهند و هکذا آن موارد حساس را نظارت کند فقیه و تصرف می کند فقیه و این از اموری است که مترقی ترین موادی است که در قانون اساسی اینها چیز کردند و اینها دشمن ترین مواد پیش شان این است. همین ها بودند که فریاد می کردند و می نوشتند که خوب دیگر اسلام را می خواهد چه کند، خوب بگوئید جمهوری، از اسلام می ترسیدند (خوب به جای اسلام بگذارید دمکراتیک، جمهوری دمکراتیک) اینها نمی فهمند که این همه دموکراسی که در عالم معروف است، کجاست؟ کدام مملکت را شما دارید؟ این ابرقدرت ها کدام یکی شان به موازین دموکراسی عمل کرده اند؟ یک دموکراسی که در هر جائی یک معنا دارد، در شوروی یک معنا دارد، در آمریکا یک معنای دیگر دارد، پیش ارسطو یک معنائی دارد، پیش حالا یک معنای دیگر دارد، ما می گوئیم یک چیزی که مجهول است و هر جا یک معنا از آن می کنند ما نمی توانیم آن را در قانون اساسی مان بگذاریم که بعد هر کسی دلش می خواهد آنجوری درستش کند. ما می گوئیم اسلام. اسلام هر جا یک معنا ندارد، اسلام یک معناست و همه مسلمان ها شناسند آن را. ما می گوئیم جمهوری اسلامی، ملت ما هم جمهوری اسلامی را خواسته بود. همینی را که ملت ما با تقریباً اتفاق کلمه (درصد دو، یک و نیم) مخالفت، این مخالفت اسمش نیست همین که ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموکراسی بودن اقتضای این را می کرد با جمهوری اسلامی، از اسلامش می ترسند، نه از جمهوری اش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت کردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت می کردند و بعد هم خواهد آمد که با مجلس شورا مخالفت خواهند کرد و بعد هم با این رفراندمی که برای قانون اساسی است خواهند مخالفت کرد. درد همین است که چرا اسلام. این دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلام داند برای اینکه از اسلام می بیند که آن چیزی که می خواهد حاصل می شود. اسلام، هم دنیاست و هم آخرت. ملت ما اسلام را می خواهد و اینها با ملت ما مخالفند برای خاطر اینکه اسلام را می خواهد. اگر این ملت می گفت که جمهوری فقط، اینها همه برایش سینه می زدند و برایش تبریک می گفتند، اما حالا که کلمه اسلام آمده توی کار، نه با این مخالفند، این ارتجاعی است. اینها اسلام را ارتجاعی می دانند، اینها خدا را مرتجع می دانند یک همچو مردمی اند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد که ندارند) اینها با پیغمبر اسلام بدترند تا با شماها، برای اینکه اساس را او گذاشته است. این ارتجاعی بود که شما ملت ارتجاعی، این ارتجاعی بود که دست خیانتکارها را از این مملکت برید و اینها این را مسأله ارتجاعی می دانند. این ارتجاعی بود که شماها را به سرنوشت خودتان حاکم کرد. نمی دانم کی اینها می خواهند بیدار بشوند و کی می خواهند دست بردارند از این مغلطه کاری های خودشان، از این مخالفت های خودشان. من متأسفم که یک جمعیتی که باید به این مملکت خدمت بکنند، باید الان قدردانی بکنند که این ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بیرون کرد و مفتخورها را دستشان را قطع کرد و آدمکش ها را بعضی شان را به جزای خودشان رساند و بعضی شان را هم می رساند انشاءالله، من متأسفم که اینها نمی آیند میدان با این ملت موافقت کنند. ملتی که همه چیزش را داده و حالا شما آزادانه نشسته اید توی اتاق های تان و پای تان را روی پای خودتان اندازید و بر خلاف این ملت قلمفرسائی می کنید. انسان متأسف می شود از اینکه این چه افکاری است که اینها دارند، هی (ارتجاع، ارتجاع) هر کلمه ارتجاع که می گویند اگر دلشان را بشکافید، بر می گردد به اینکه اسلام ارتجاعی است، منتها جرات نمی کنند بگویند. بعضی شان هم با صراحت یک کلمه ای گفتند و توبه کردند و بعدش و معلوم نیست که توبه حقیقی هم باشد.
آمریکا با سرنیزه نمی آید به میدان شما، با قلم می آید
بیدار بشوند ملت و بیدار بشوند جوان های ما، توجه داشته باشند به اینکه آمریکا با سرنیزه نمی آید به میدان شما، با قلم می آید به میدان شما، با قوای انتظامی نمی آید به اینجا، با آن اشخاصی که دارد و دارد این امور را می گرداند به دست آنها، با آنها می آید به میدان ما، اینها را باید توجه به آن داشته باشید. آلت دست واقع نشوید. هی سردتان بکند که هیچی نشد. همه چیز شده است شما این چیز را چطور کم حساب می کنید که یک قدرت شیطانی که پشت سرش همه قدرت ها بودند، نه فقط قدرت های ابر قدرت و نه قدرت های دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شکستید او را، از این بالاتر چه می خواهید؟ شما در دنیا یک آبروئی پیدا کردید، یک عظمتی الان در دنیا پیدا کردید که کسی ندارد. این را از بین نبرید برای خاطر اینکه مثلاً فرض کنید فلان جا آسفالتش کم است (بااینکه مشغولند به همه کارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچه های تان را دادید که آسفالت عوضش بگیرید؟ مگر شما عوض می خواستید برای این کار، آسفالت می خواستید مگر شما؟ شما برای خدا کار کردید و برای خدا کسی کار می کند از آسفالت بالاتر است، از همه چیز بالاتر است. ننشینید و هی بگوئید، هی هر روز بیائید اینجا شکایت از امور بکنید این شکایت ها را بگذارید برای بعد، حالا ما بین راهیم باید این قدرت را بشکنیم تا آخر، باید این توطئه را خفه کنیم و این توطئه هاست که شماها را وادار می کند که هی بیائید بگوئید که هیچی نشده هیچی نشده، فلان جا نشده. ببینید اینها چه می گویند، چه شده، اینهاست که شده. خدا انشاءالله شما را حفظ کند. همه تان را حفظ کند. انشاءالله خدا این جوان های
ما، این جوان های ما که مشغول بودند از اول تا حالا و فداکاری کردند برای ما، برای اسلام نگه دارد اینها را. من دعاگوی اینها هستم، من خدمتگزار اینها هستم. من اگر می توانستم می رفتم من هم مثل آنها خدمت کردم لکن خوب من یک پیرمردی هستم اینجا نشستم و جز یک زبان الکن چیزی ندارم. خداوند همه شما را حفظ کند و موفقتان کند.