وبلاگ مدرسه اباجعفر الباقر علیه السلام

مقام معظم رهبری (مد ظله)اگر بتوانیم به میثاق طلبگی متعهد و پایبند بمانیم -که قولاً و فعلاً این میثاق را از دوران نوجوانی و جوانی با خدای متعال بستیم- اگر خداوند کمک کند و ما بتوانیم این میثاق را حفظ کنیم و در همین عالم طلبگی پیش برویم، من این را ترجیح میدهم.

وبلاگ مدرسه اباجعفر الباقر علیه السلام

مقام معظم رهبری (مد ظله)اگر بتوانیم به میثاق طلبگی متعهد و پایبند بمانیم -که قولاً و فعلاً این میثاق را از دوران نوجوانی و جوانی با خدای متعال بستیم- اگر خداوند کمک کند و ما بتوانیم این میثاق را حفظ کنیم و در همین عالم طلبگی پیش برویم، من این را ترجیح میدهم.

طبقه بندی موضوعی

بسمه تعالی

مقالات علمی طلاب 94-95

گروه علمی پژوهشی مدرسه اباجعفر الباقر علیه السلام

مقاله علمی با موضوع دلالت آیه نباء بر حجیت خبر واحد از طریق مفهوم شرط 

نویسنده آقای امینی

همانطور که می دانید دین مبین اسلام دارای احکام و ضوابطی برای مسلمین می باشد و شارع مقدس این احکام را از طریق پیامبر و اهل بیتعلیهم السلام برای مسلمین بیان فرموده است. اما در عصر ما که از عصر معصومین فاصله گرفته ایم اخذ شفاهی و حضوری احکام میسر نمی باشد.

2. منابعی که در عصر ما برای اخذ احکام وجود دارد محصور در چهار منبع می باشد: 1ـ کتاب قرآن 2ـ سنت3ـ اجماع 4ـ عقل

3. اکثر اخباری که در سنت در دسترس ما می باشد به شکل خبر واحد می باشد و اخبار متواتر بسیار محدود اند. لذا حجیت خبر واحد از نظر شرع از مباحث بسیار مهمی می باشد که اثبات بسیاری از احکام و قوانین شرع به آن وابسته می باشد.

4. ادله ای که برای اثبات حجیت خبر واحد به کار می روند از سه منبع می باشند: 1ـ قرآن 2ـ سنت 3ـ عقل

5. کتاب قرآن از منابع محکمی می باشد که از آن برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده می شود.

6. پنج آیه در قرآن کریم وجود دارند که از آن ها برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده می شود و محل نزاع علما می باشند که عبارتند از: 1ـ آیه نباء 2ـ آیه نفر 3ـ آیه کتمان 4ـ آیه سوال 5ـ آیه اذن

7. یکی از مهمترین این آیات آیه نباء می باشد که علما از این آیه به چهار روش برای اثبات حجیت خبر واحد استناد کردند که عبارتند از: 1ـ مفهوم شرط 2ـ مفهوم وصف 3ـ مفهوم غایت 4ـ مناسبت عرفی بین فسق و تبین

8. در این پژوهش به بررسی مفهوم شرط این آیه و ادله قائلین به وجود مفهوم شرط و اشکالات قائلین به عدم مفهوم شرط در این آیه می پردازیم و در انتها نظر مختار را بیان می کنیم.

9. قبل از ورود به بحث و اقوال موجود در آن نیاز است که به تبیین برخی واژگان اساسی که در بحث مطرح می شوند بپردازیم.

 

چکیده:

 بحث پیرامون بررسی دلالت آیه نبا بر حجیت خبر واحد از طریق مفهوم شرط می باشد. گروهی از علما موافق و گروهی مخالف آن می باشند. در این تحقیق بیان استدلال سه تن از علما آورده شده است و به نقد و بررسی اشکالات مخالفین و پاسخ های موافقین پرداخته شده است. درانتها باتوجه به پاسخ های موافقین به اشکالات مخالفین،قول مختار وجود مفهوم شرط در این آیه می باشد.اشکالات وارد بر مفهوم شرط در این آیه بسیار زیاد می باشد،که ما به ذکر اهم آنها پرداختیم؛زیرا با توجه به هدف این تحقیق و بیان های روشن قائلین به وجود مفهوم شرط،اثبات وجود مفهوم شرط در آیه نبا امری روشن می باشد.

 

 

 

 

 

 

 مقدمه

1.اهمیت و ضرورت تحقیق:

1. همانطور که می دانید دین مبین اسلام دارای احکام و ضوابطی برای مسلمین می باشد و شارع مقدس این احکام را از طریق پیامبر و اهل بیتعلیهم السلام برای مسلمین بیان فرموده است. اما در عصر ما که از عصر معصومین فاصله گرفته ایم اخذ شفاهی و حضوری احکام میسر نمی باشد.

2. منابعی که در عصر ما برای اخذ احکام وجود دارد محصور در چهار منبع می باشد: 1ـ کتاب قرآن 2ـ سنت3ـ اجماع 4ـ عقل

3. اکثر اخباری که در سنت در دسترس ما می باشد به شکل خبر واحد می باشد و اخبار متواتر بسیار محدود اند. لذا حجیت خبر واحد از نظر شرع از مباحث بسیار مهمی می باشد که اثبات بسیاری از احکام و قوانین شرع به آن وابسته می باشد.

4. ادله ای که برای اثبات حجیت خبر واحد به کار می روند از سه منبع می باشند: 1ـ قرآن 2ـ سنت 3ـ عقل

5. کتاب قرآن از منابع محکمی می باشد که از آن برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده می شود.

6. پنج آیه در قرآن کریم وجود دارند که از آن ها برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده می شود و محل نزاع علما می باشند که عبارتند از: 1ـ آیه نباء 2ـ آیه نفر 3ـ آیه کتمان 4ـ آیه سوال 5ـ آیه اذن

7. یکی از مهمترین این آیات آیه نباء می باشد که علما از این آیه به چهار روش برای اثبات حجیت خبر واحد استناد کردند که عبارتند از: 1ـ مفهوم شرط 2ـ مفهوم وصف 3ـ مفهوم غایت 4ـ مناسبت عرفی بین فسق و تبین

8. در این پژوهش به بررسی مفهوم شرط این آیه و ادله قائلین به وجود مفهوم شرط و اشکالات قائلین به عدم مفهوم شرط در این آیه می پردازیم و در انتها نظر مختار را بیان می کنیم.

9. قبل از ورود به بحث و اقوال موجود در آن نیاز است که به تبیین برخی واژگان اساسی که در بحث مطرح می شوند بپردازیم.

 

2.واژگان کلیدی:

الف. حجیت:

به معنای صحت استناد به ادله ی معتبر شرعی (قطع، اماره و اصل عملیه) و درستی عمل بر طبق آن ها است. [1]

ب. خبر واحد:

 مقابل خبر متواتر می باشد و به حدیثی گفته می شود که به نفسه با نظر به ذاتش و بدون کمک گرفتن از امور خارجی، علم آور نبوده و تعداد راویان آن به حد تواتر نرسد؛ چه راوی آن یک نفر باشد یا چند نفر و یا چه غیر مستفیض باشد یا مستفیض. به عبارت دیگر خبر واحد، خبری است که به حد تواتر نرسیده یا همراه آن قرائن قطع آور نباشد.[2]

ج. مفهوم شرط:

منتفی شدن سنخ حکم معلق بر شرط در صورت انتفاء این شرط[3]

د. حکومت:

توسعه یا تضییق تعبدی دلیل محکوم توسط دلیل حاکم[4]

ﻫ . تخصیص:

اخراج افراد خاص از شمول حکم عام[5]

و. وجوب شرطی:

مقابل وجوب مطلق می باشد و به وجوبی گفته می شود که به امری خارج از ماهیت واجب مشروط باشد.[6]

اقوال در مسئله:

1. قول به وجود مفهوم شرط در آیه نباء و حجیت خبر واحد بنابر مقتضای مفهوم شرط.

2. قول به عدم وجود مفهوم شرط در آیه و عدم دلالت این آیه بر حجیت خبر واحد از طریق مفهوم شرط.

قائلین دو قول:

1. از قائلین به قول اول مرحوم مظفر و نجل شهید ثانی جمال الدین الحسن و مرحوم محقق آخوند خراسانی می باشند.

2. از قائلین به قول دوم سید مرتضی، قاضی ابن سراج، سید بن زهر، علامه طبرسی و ابن ادریس می باشند.

آیه نباء:

«یا ایها الذین آمنوا إن جاءکم فاسق بنباء فتبینوا أن تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین»

طریقه استدلال به آیه نباء از طریق مفهوم شرط

الف. نظر شهید محمد باقر صدرقدس سره :[7]

این آیه مشتمل بر جمله شرطیه ای است که در آن امر به تبین از نباء (خبر) را منوط به آوردن خبر توسط فاسق می کند. پس بنابر مقتضای مفهوم شرط، امر به تبین هنگام انتفاء آوردن خبر توسط فاسق منتفی می شود و این مفهوم یعنی عدم امر به تبین هنگام آوردن خبر توسط عادل. با این مفهوم گیری حجیت خبر عادل ثابت می شود. زیرا امر به تبین در مورد خبر فاسق که در منطوق این آیه آمده است، یا ارشاد به عدم حجیت خبر فاسق است و یا ارشاد به این که تبین شرط جواز عمل به خبر فاسق می باشد که این قسم دوم همان وجوب شرطی می باشد. حال اگر مورد اول مد نظر باشد در مفهوم که نفی شرط است به صورت مستقیم و بدون واسطه به حجیت خبر عادل که همان مطلوب ما می باشد، می رسیم و اگر مورد دوم مد نظر باشد، با نفی آن شرط در مفهوم به این نتیجه می رسیم که خبر عادل مشروط به تبین نمی باشد و این مطلب با دو فرض سازگاری دارد:

1. جواز عمل به خبر عادل بدون تبین (حجیت خبر عادل) و این همان مطلوب ما می باشد.

2. عدم جواز عمل به خبر عادل حتی با تبین؛ و علت این سازگاری این است که شرطیت تبین در جواز عمل به خبر در هر دو منتفی می باشد. و لکن فرض دوم غیر محتمل می باشد. به دو دلیل:

1ـ چون در صورت پذیرفتن این فرض لازم می آید که خبر عادل از خبر فاسق رتبه و شأن پایین تری داشته باشد.

2ـ چون در این صورت منع از عمل به دلیل قطعی رخ می دهد که باطل است. (به دلیل این که خبر بعد از تبین از صادق یا کاذب بودنش قطعی می شود.)

ب. نظر مرحوم مظفرقدس سره :[8]

ایشان قبل از بیان استدلال به مفهوم شرط در این آیه، به تبیین مفردات آیه می پردازند و سپس استدلالشان را با توجه به معنای مفردات آیه بیان می کنند.

مفردات آیه

1. تبین: به دو معنا می باشد: الف. به معنای ظهور و فعلش لازم می باشد. پس زمانی که می گوییم «تبین الشیء» به معنای آن است که آن شیء آشکار و ظاهر شد. ب. به معنای الظهور علیه یعنی علم پیدا کردن به یک شیء و یا متصدی علم پیدا کردن به یک شیء شدن. و فعلش متعدی می باشد. پس زمانی که می گوییم «تبینت الشیء» یعنی آن شیء را فهمیده و یا به آن علم پیدا کرده ایم و یا متصدی علم پیدا کردن به آن شیء شده ایم. تبین در این آیه به معنای دوم «تصدی برای کسب علم» می باشد و در ضمن این معنا معنای تثبت و تأنی در آن شیء برای کشف و علم پیدا کردن به آن شیء می باشد.

2. «ان تصیبوا قوما بجهاله»: بسیاری از تفاسیر این مقطع از آیه را کلام مستأنفه ای می دانند که برای تعلیل وجوب تبین آمده است و بعضی از اصولیون هم از آن ها تبعیت کرده اند و لذا برای کلمه ی «فتبینوا» مفعول در تقدیر گرفته اند و مثلا گفته اند معنای این آیه اینگونه است: «فتبینوا صدقه من کذبه» و نیز کلمات دیگری برای برقراری نظم آیه در تقدیر گرفته اند که این تقدیرات همگی تکلف می باشند. آنچه که ما از سیاق کلام می فهمیم و ترجیح می دهیم آن است که عبارت «ان تصیبوا قوما بجهاله» مفعول برای فعل «تبینوا» می باشد و آیه بدین معنا است: «فتبینوا و احزروا اصابه قوم بجهاله» و این قول خداوند متعال: «فتبینوا قوما بجهاله» ظاهرا کنایه از لازمه معنایش که همان عدم حجیت خبر فاسق است می باشد. زیرا اگر خبر فاسق حجت بود دیگر نیازی به ترساندن اقوام از پشیمانی به هنگام عمل به خبر فاسق نبود.

3. الجهاله: اسم گرفته شده از جهل یا مصدر دومی برای جهل است. اما معنای جهالت آن است که فعلی انجام شود که از روی حکمت و تعقل و مشاهده نباشد که لازمه آن فعل عاده عدم اصابت آن به واقع و حق می باشد.

استدلال بر آیه

با توجه به آیه و شرح مفردات آن فهمیده می شود که نباء (خبر) شأنش نزد مردم این است که آن را اخذ می کنند و به آن عمل می کنند و الا لزومی برای نهی از عمل به آن نبود. پس خداوند متعال می خواهد در این آیه بیان کند که مؤمنین نباید از هر منبعی خبرهایشان را اخذ کنند. بلکه اگر فاسقی خبر آورد سزاوار نیست بدون تبین و تثبت به آن عمل شود تا اینکه قومی به جهالت یعنی فعلی که در آن سفاهت و عدم حکمت است مبتلا نشوند و ضرری شامل حال آن ها نگردد. علت این هشدار این است که از فاسق انتظار نمی رود که خبرش صادق باشد. پس تصدیق او و عمل به خبرش بدون تثبت سزاوار نیست. پس آیه به حسب مفهوم دلالت می کند بر اینکه از خبر عادل توقع صدق می رود پس حذر و تثبت در آن واجب نمی باشد و لازمه آن حجیت خبر عادل می باشد. در این بیان و استدلال یک امر مفروض گرفته شده است و آن این است که نباء از آن اموری است که مردم در عرف به آن عمل می کنند و اگر اینگونه نبود دیگر نیازی به امر به تبین در مورد خبر فاسق نبود در حالی که مردم اصلا به نباء بما هو نباء عمل نمی‌کنند.

هنگامی که آیه وجوب تبین را بر مجیء فاسق معلق کرده است به مقتضای مفهوم شرط فهمیده می شود که خبر عادل نیازی به تبین و تثبت ندارد و مردم می توانند در مورد خبر عادل به سیره سابق خودشان باقی بمانند و بدون تبین به آن عمل کنند و این امر فقط به خاطر حجیت خبر عادل می باشد. زیرا آنچه از عادل توقع می رود صدق در خبر است.

ج. نظر نجل شهید ثانی جمال الدین الحسن:[9]

در این آیه خداوند متعال وجوب تثبت را معلق بر مجی فاسق کرده است. پس وجوب تثبت به انتفاء شرط که مجیء فاسق است منتفی می شود. (بنا بر مقتضای مفهوم شرط.) زمانی که تثبت در مجیء غیر فاسق واجب نیست یا قبول کردن خبر او واجب است که این همان مطلوب ماست و یا اینکه رد کردن خبر او واجب است که این امر باطل می‌باشد. به خاطر این که مقتضای این امر این است که عادل شأنش پایین تر از فاسق باشد و فساد این امر واضح است.

اشکالات مخالفین مفهوم شرط در آیه نباء

1. در این آیه شرط مسوق تحقق موضوع می باشد که در این حالت جملات شرطیه مفهوم نخواهند داشت.[10]

2. با توجه به انتهای آیه که تعلیل برای صدر آیه می باشد، باید در مورد خبر عادل هم قائل به عدم حجیت شد؛ زیرا تعلیل در آیه که جهالت می باشد، عمومیت دارد و اقتضای این عمومیت، سرایت حکم (عدم حجیت و وجوب تبین) به تمام موارد عدم علم می باشد. لذا در خبر عادل هم به دلیل وجود عدم علم تبین لازم می باشد.[11]

3. دلالت مفهوم ضعیف می باشد.[12]

پاسخ به اشکالات فوق

پاسخ اشکال اول: در این آیه شریفه موضوع و شرط به سه شکل متصور می باشد.[13]

1. موضوع: طبیعت نباء   شرط: خبر آوردن فاسق

2. موضوع: نباء فاسق   شرط: خبر آوردن فاسق

کأنّ آیه این گونه است: الفاسق اذا جاءکم به فتبینوا

3. موضوع: الجائی بالخبر   شرط: فسق جائی بالخبر

کأنّ آیه این گونه است: الجائی بالخبر اذا کان فاسقا فتبینوا

شکی در ثبوت مفهوم در مورد سوم نمی باشد چون دیگر شرط محقق موضوع نمی باشد، کما اینکه شکی در عدم مفهوم در مورد دوم نمی باشد. چون شرط در این مورد تنها راه تحقق موضوع می باشد.

اما مورد اول: ظاهر امر ثبوت مفهوم در این مورد است با وجود اینکه شرط محقق موضوع می باشد و علت این مطلب آن است که شرط اسلوب وحید تحقق موضوع نمی باشد. بلکه از طرق دیگری هم موضوع می تواند محقق شود و در اینگونه جملات شرطیه مفهوم ثابت می شود.

ظاهر آیه در مورد یکم می باشد؛ پس مفهوم شرط در آن ثابت است.

پاسخ اشکال دوم: [14]

اولا: مفهوم مخصص عمومیت تعلیل می باشد. زیرا که مفهوم خبر عادل غیر علمی را حجت می کند و تعلیل اقتضای عدم حجیت مطلق غیر علمی ها را دارد. پس مفهوم از تعلیل اخص می باشد و آن را تخصیص می زند.

اشکال بر جواب اول: این جواب در صورتی مطرح می شود که ظهوری برای کلام منعقد شده باشد و سپس با عامی از عمومات تعارض کند و آن را تخصیص بزند؛ اما در محل نزاع اصلا برای کلام ظهوری در مفهوم منقعد نمی شود؛ زیرا کلام متصل به تعلیل می باشد و تعلیل صلاحیت قرینه واقع شدن بر عدم انحصار جزا به شرط را دارد. با این شرایط اصلا ظهوری در مفهوم منعقد نمی شود تا بخواهد مخصص عمومیت تعلیل باشد.

دوما: قول محقق نائینی: همانا مفهوم آیه حاکم بر عموم تعلیل است به دلیل آن که مفاد مفهوم حجیت خبر عادل می باشد و حجیت (بنا بر مسلک طریقیت) یعنی القاء احتمال خلاف و معتبر دانستن آن به صورت علم. در حالی که موضوع تعلیل در آیه جهل و عدم علم می باشد پس به این اعتبار که خبر عادل علم است از موضوع به تعلیل خارج می شود و این همان مقصود از حکومت مفهوم بر تعلیل می باشد.

اشکال بر جواب دوم:

 همانطور که مفاد مفهوم علم دانستن خبر عادل است، مفاد منطوق هم نفی علم دانستن خبر عادل می باشد. بنا بر این، تعلیل در آیه ناظر بر توسعه دادن دایره ی این نفی و عمومیت دادن حکم عدم حجیت به هر آنچه که وجدانا علمی نمی باشد. کان تعلیل در آیه بیان می کند که: هر آنچه وجدانا علم نمی باشد، نباید نازل منزله ی علم دانست. (یعنی نباید با آن معامله ی علم کرد که در نتیجه بدون فحص و تبین بدان عمل شود.) بنا بر این مفهوم و منطوق در مرتبه ای واحد قرار دارند بدین صورت که یکی از آن ها اثبات می کند معتبر بودن خبر عادل را به شکل علم و دیگری این اعتبار را نفی می کند. فلذا هیچ علتی برای حکومت مفهوم بر منطوق یا منطوق بر مفهوم وجود ندارد.

سوم: پاسخ محقق خراسانی: جهالتی که در تعلیل آیه ذکر شده است به معنای عدم علم نیست؛ بلکه به معنای سفاهت می باشد. پس خبر عادل ثقه را شامل نمی شود. چونکه خبر عادل ثقه سفاهت نمی باشد.[15]

 

نتیجه گیری

با توجه به  اشکالات مطرح شده توسط مخالفین مفهوم شرط در آیه نباء و پاسخ هایی که به این اشکالات داده شد، به نظر می رسد که نظر صحیح وجود مفهوم شرط در آیه ی نباء می باشد و از این طریق می توان حجیت خبر واحد عادل را اثبات کرد.

 

 

 

 

 

فهرست منابع

 

1.مرکز مطالعات و مدارک اسلامی،  فرهنگنامه اصول فقه ،  چاپ چهارم ، تهران ، پژوهشگاه علم فرهنگ اسلامی، بهار 1392

2.صدر ، سید محمد باقر ، دروس فی علم الاصول (حلقه ثالثه) ، چاپ ششم ، شریعت قم ، 1431ق.

3.الحسن نجل شهید ثانی ، جمال الدین،  معالم الدین و ملاذالمجتهدین ، چاپ سیزدهم ،  موسسه نشر اسلامی ، 1431ق.

4.المظفر ، محمد رضا ، چاپ اول ، قم، مرکز مدیریه الحوزه العلمیه بقم المقدسه ، 1436ق.

 

 



[1] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه391 

[2] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه447 

[3] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه765 

[4] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه433 

[5] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه287 

[6] فرهنگنامه اصول فقه/صفحه885 

[7] دروس فی علم الاصول(حلقه ثالثه) / صفحه 168و169 

[8] اصول فقه / صفحه 440تا 443 

[9] معالم الدین و ملاذالمجتهدین / صفحه 191

و11و13[10] دروس فی علم الاصول(حلقه ثالثه) / صفحه 169تا171 

 

[12] معالم الدین و ملاذالمجتهدین / صفحه 191  

 

[14] دروس فی علم الاصول(حلقه ثالثه) / صفحه 169تا 171 

[15] معالم الدین و ملاذالمجتهدین / صفحه 191  

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی