مدرسه ابا جعفر الباقر علیه السلام - بیستم ذی حجه سالروز میلاد امام هفتم موسی بن جعفر الکاظم مبارک باد
چه عالمی ست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
مهر تو است حلقهی وصل خدا و خلق
داری به دست خاتم باب الحوائجی
در عرش و فرش واسطهی فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی
در آستانهی تو کسی نا امید نیست
آقا برای ما همه باب الحوائجی
بی شک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه باب الحوائجی
دیوانهی سخای ابا الفضلی توام
مانند ماه علقمه باب الحوائجی
صحن و سرات غرق گل یاس می شود
وقتی که میهمان تو عباس می شود
مدرسه ابا جعفر الباقر علیه السلام - عید اکبر الهی ، روز ابلاغ ولایت امیرالمومنین علیه السلام مبارک باد.
شعر زیبای رضا اسماعیلی و تصاویر تبریک عید الله الاکبر در ادامه مطلب مشاهده کنید
مدرسه ابا جعفر علیه السلام - میلاد امام پاکیها مولانا علی النقی علیه السلام مبارک باد
ادامه تصاویر
کمرشکسته و غمگین و داغدار قلم
شبیه من شده آشفته و خمار قلم
برای وصف تو، قحطی واژه شاهد بود
که من به دست گرفتم هزار بار قلم
چقدر فاصله بین من و تو بسیار است
خدا کند بشود دست روزگار قلم
نگفتن غم دل با حبیب، دشوار است
اگر شده ست چنین لاغر و نزار قلم
میان نامه اگر باز دست من خط خورد
ببخش! حرف تو شد، گشت بیقرار قلم
بگو چگونه بگویم، که سالها گویی
برای وصف تو افتاده در حصار قلم
چه بیتها که نوشتیم و خط زدیم و نشد...
به قصر معنی آن شه، نیافت بار قلم
شهی که فاتح ملک فصاحت سخن است
به دست گیرد اگر جای ذوالفقار، قلم
شهی که در پی دست عنایتش، عمری ست
نشسته خون به جگر؛ چشم انتظار قلم
همان کسی که ز انواع فضل و حسن و صواب
ردیف کرده برایش خدا هزارقلم
سیاه مشق کنم فضل او، اگر بدهند
به من هزار مرکب، سپس هزار قلم
غزل مباد بگویم ز خال و خط رخش
که مات ماند از آن نقش و آن نگار قلم
نگاه شاعر من شاهد است در این شعر
به ثبت نام علی دارد افتخار قلم
خوشا کسی که به راه صواب مایه گذاشت
خوشا که سر بسپارد در "این" قمار قلم
بر آن سرم به قیامت رسد سرودن شعر
اگرچه طبع روان است، نیست یار قلم
*
در انتظار سوار مدینه، بهر صله
بیاد سجده ی آن ماه، خون ببار قلم!
بخواه حسن طلب را از او که خواهد کرد
دو دست غاصب و ضارب، به ذوالفقار، قلم
امید آخر من در قیامت این شعر است
که خوش زده ست از آن شاه شهسوار، قلم
مدرسه ابا جعفر علیه السلام
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است
در تن عاطفه ام، باز توان آمده است
به چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری
که در آن عطر خوش خوش نفسان آمده است
چه نشستی که در ِ میکده ها باز شده
آی مستان خدا پیر مغان آمده است
بی نصیبم مگذارید ز جام کوثر
حال که صحبت مستی به میان آمده است
روزه دارانِ شب ِ پانزدهم مژده دهید
نمکِ سفره ماه رمضان آمده است